حماقت

ابوالفضل

پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۰۳

حماقت

۳ بازديد
راه فتاده اومده ميگه دختر شاه پريون رو مي خوام ، همه چي حله .

 

ميگم يعني همه راضي اند.

 

ميگه: شاه و دخترش كه اصلا ، ننم هم مخالفه. خودم هم نميدونم واقعا

دوسش دارم يا نه.

 

ميگم خوب بيخيال شو با اين اوصاف.

 

 زار زار گريه ميكنه ميگه من بي اون نمي تونم........

 

عجب حماقت بي پاياني داره اين بشر زجر كش.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد